شبهای یلدای دوره کودکیام را فراموش نمیکنم
سلام امیر علی جان، اکنون که برای تو می نویسم قالیچه زندگیمون به آخرین شب پاییز سال نود و سه رسیده . پاییز ھزار رنگی که با چله نشینی شب یلدا به پایان می رسه و جای خودشو به زمستون سرد دوست داشتنی میده. جابجایی پی در پی فصل ھا و تغییر رنگ طبیعت چیزی نیست جز یک معجزه ، از این ساده تر نمیشه و در شگفتم که این موجود دوپا نه درسی می گیره و نه تاملی میکنه ، و نه بر نقش بی نظیر خاک تفکر می کنه و نه با خاطره ھای آشنا ھمراه میشه ، چون فقط خودش رومیبینه و بس پسر گلم، امیر علی جان با این مقدمه میخوام تورو آماده کنم برای روزھای سرد ، برای روزھایی که شاید جسمت سرد نباشه اما ممکن...
نویسنده :
مامان وبابای امیرعلی
12:29